چهل سال پس از سقوط حکومت شاه، تصویر او در میان هیاهوی تبلیغاتی مخالفان و موافقان مخدوش شده و جنبههای مهمی از شخصیت سیاسی او چون رازهایی رو به فراموشیاند. هفت رازی را بخوانید که درباره محمدرضا پهلوی نمیدانید.
۱. تصور شاه از خودش شبیه یک انقلابی «چپول» بود
کلمه «انقلاب» پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ بیش از همه از سوی خود شاه استفاده میشد.
«انقلاب سفید» را یادتان هست؟
محمدرضا شاه خود را رهبر این انقلاب میدانست و میگفت «این انقلاب اگر به این صورت انجام نمیشد در شرایطی نامناسبتر و به قیمتی سنگینتر به وقوع میپیوست.»
او از دهه چهل شمسی در رقابت با نیروهای چپ و یا به دلیل هراس از انقلابهای ضد استعماری سیاستهای تازهای را در پیش گرفت که از طرف حکومت، انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام گرفت.
عجیب نبود که این «انقلاب» کپی ناقصی از سیاستهای چپی برای بهبود نابرابری اجتماعی باشد. از جمله این سیاستها، تقسیم زمین میان دهقانان، شریک کردن کارگران در سود کارخانهها و فروختن سهام به آنها، ملی کردن جنگلها و منابع طبیعی، پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان، و دادن حق رای به زنان بود.
سالها قبل از شاه، حزب توده توانسته بود با تدوین همین سیاستها تحت عنوان «برنامه حزب» در دهه ۲۰، عدالت اجتماعی را به مسالهای کانونی در سیاست ایران تبدیل کند و پایگاهی گسترده برای خودش بسازد.
البته شاه خود را از تودهایها و باقی چپها چپتر میدانست و میگفت: «من از چپگراها چپتر هستم.» (کیهان ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۳)
او در مصاحبهای با انتقاد از سوسیالدموکراسی در سوئد گفت: «انقلاب سفید من… یک شکل جدید و اصیل از سوسیالیسم است.» (مصاحبه با اوریانا فالاچی)
روزنامه اطلاعات ۶ فروردین ۱۳۴۲
او همچنین به سبک رهبران مارکسیستی چون استالین یا مائو، کتابهایی نوشت که خود را در مقام ایدئولوگ اعظم سلطنت قرار میداد.
همزمان با انقلاب سفید، شاه روابط خود را با شوروی و بلوک شرق هم بهبود بخشید.
روابط با شوروی به حدی خوب بود که این کشور از بزرگترین شرکای تجاری ایران و مقصدی عمده برای صادرات غیرنفتی ایران شد. در مقابل شوروی هم به راهاندازی صنایع سنگین و کشیدن خط سراسری گاز در ایران کمک کرد.
نتیجه رابطه خوب ایران و شوروی بیش از ۶۰ کارخانه بزرگ از جمله ذوبآهن اصفهان، ماشینسازی اراک، و نیروگاههای متعدد بود. شاه چندین بار به شوروی سفر کرده و میزبان سران این کشور در ایران بود. روابط خوب ایران با بلوک شرق در برخی موارد موجب خشم آمریکا و متحدان غربیاش میشد.
شاهنشاه و برژنف رهبر اتحاد جماهیر شوروی
البته سوسیالیسم سلطنتی و انقلاب یک نفره شاهنشاهی موفقیت چندانی در از بین بردن نابرابری نداشت.
در این خصوص، احتمالا اگر در آن دوران زندگی میکردید احتیاج به چشم مسلح به شاخصهای اقتصادی نداشتید، چون نابرابری در جامعه حتی نمود جغرافیایی هم داشت. یعنی مقایسه مناطق مرفه تهران با حاشیه جنوبی شهر و یا مناطق روستایی خود نشاندهنده عمق اختلاف بهرهمندی مردم ایران از ثروت ملی کشور بود.
این نابرابری به همراه فساد اقتصادی حاکم بود که اکثریت جامعه را از ثروت محروم کرده و آن را در دست اقلیت جامعه قرار میداد و در نهایت باعث شد بخش بزرگی از ایرانیان به دنبال یک انقلاب واقعی بروند.
نظرات شما عزیزان: